كاربرد حرف «لو» در آيات قرآنى

پدیدآوریعقوب جعفری

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 564 بازدید
كاربرد حرف «لو» در آيات قرآنى

يعقوب جعفرى

كلمه «لو» دويست و يك بار به صورت «لو»، «وَلو» و «اَوَلو» در قرآن كريم به كار رفته است و در همه جا معناى يكسانى ندارد، بلكه در مواردى به معناى شرط و در مواردى به معناى تمنى و يا معانى ديگر و نيز در مواردى براى ماضى و در مواردى هم براى مضارع است كه با توجه به شكل‏بندى جمله و سياق آيه معناى مورد نظر به دست مى‏آيد. البته مواردى هم هست كه در معناى مراد، ميان مفسران و ادبا اختلاف نظر وجود دارد.
تعيين معناى مورد نظر در برخى آيات، دقت و تعمق بيشترى مى‏طلبد و ترجمه آنها از جمله مواردى هستند كه ممكن است برخى از مترجمان قرآن در آنها دچار لغزش شوند كه به نمونه‏هايى از آن اشاره خواهيم كرد. نخست معانى گوناگون و شرايط و احكام «لو» را ذكر مى‏كنيم و بر اساس آن، معانى مراد را در برخى آيات قرآنى به عنوان مثال مى‏آوريم، سپس جاهايى را كه مورد اختلاف است مطرح و نظر راجح را ذكر خواهيم كرد.
از جست‏وجو در كتب ادبى و سخنان دانشمندان علم نحو چنين برمى‏آيد كه «لو» در چند معناى متفاوت به كار مى‏رود و هر كدام جاى خاص خود را دارد. اين معانى عبارتند از: شرط، تمنى، مصدريه، وصل، تقليل و تخصيص. در ميان اينها بيشترين استعمال «لو» در سه معناى شرطى، تمنى و مصدريه است كه در زير مورد بحث قرار مى‏گيرد.

1. معناى شرطى

بيشترين موارد استعمال «لو» در همين معناست. «لو» بر امتناع جزا به دليل امتناع شرط در زمان گذشته، دلالت دارد. فى‏المثل مفهوم آيه شريفه: وَ لَوْ امَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ (آل عمران، 110) «اگر اهل كتاب ايمان مى‏آوردند، البته براى آنان بهتر بود» اين است كه آنها ايمان نياوردند و به همين جهت، خيرى نصيب آنان نشده است. از ابن عباس نقل شده كه گفته است: هر چيزى در قرآن با «لو» آمده هرگز اتفاق نيفتاده است.[1]
دلالت «لو» بر معناى شرطى، احكامى دارد كه موارد زير از جمله آنهاست:
الف: بدون شك، لو شرطيه بر امتناع شرط دلالت مى‏كند، ولى آيا بر امتناع جزا نيز دلالت دارد يا نه؟ برخى از نحويان پاسخ مثبت داده‏اند،[2] اما اهل تحقيق گفته‏اند چنين نيست كه لو هميشه بر امتناع جزا دلالت داشته باشد؛ اگر جمله‏اى كه به صورت جزا آمده، علت و سببى جز جمله شرطى نداشته باشد، در چنين صورتى بر امتناع دلالت مى‏كند، ولى اگر علل مختلفى داشته باشد كه يكى از آنها جمله شرطى است، بر امتناع جزا دلالت نمى‏كند.
مثلاً در آيه شريفه وَلَوْ أنّما فِى الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِه سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ (لقمان، 27) و آيه شريفه وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنآ إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ‏كُلَّ شَىْ‏ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا (انعام، 111) بدون شك لو بر امتناع جزا دلالت نمى‏كند، چون آيه نخست دلالت بر اين ندارد كه اگر درختان زمين قلم و هفت دريا مركب نباشد، كلمات خدا پايان مى‏پذيرد، بلكه به طريق اولى پايان نمى‏پذيرد، و در آيه دوم چنان نيست كه در صورت نازل نشدن فرشتگان و سخن نگفتن مردگان با مشركان، آنان ايمان مى‏آورند، بلكه به طريق اولى ايمان نمى‏آورند.
ب. حكم ديگر لو شرطيه اين است كه معمولاً براى تعليق دو جمله شرط و جزا در ماضى دلالت مى‏كند و بايد جمله‏اى را كه با «لو» شرطى شده است به معناى زمان گذشته گرفت هرچند فعل آن مضارع باشد. به آيات ذيل توجه كنيد:
لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَـٔا أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَيْهِ (توبه، 57) جمله شرطى مربوط به گذشته است، «لَوْ يَجِدُونَ» يعنى اگر پيدا مى‏كردند.
لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ (آل عمران، 167) نيز براى گذشته است، «لَوْ نَعْلَمُ» يعنى اگر مى‏دانستيم.
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ (يونس، 11) «لَوْ يُعَجِّلُ اللّهُ» يعنى اگر خدا شتاب مى‏كرد.
با جست‏وجوى موارد استعمال «لو» در قرآن درمى‏يابيم كه در بيشتر آنها «لو شرطيه» بر سر فعل ماضى آمده، اما همچنان كه در بالا گذشت، همواره چنين نيست؛ و اگر بر سر فعل مضارع آمد، آن را جزم نمى‏دهد.
با اينكه «لو شرطيه» معمولا بر تعليق شرط به جزا در گذشته دلالت مى‏كند، ولى گاهى مانند «ان شرطيه» بر تعليق شرط به جزا در آينده هم دلالت مى‏كند، هرچند بر سر فعل ماضى آمده باشد واين از قراين كلام معلوم مى‏شود، مانند:
وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافًا (نساء، 9)
فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَ لَوِ افْتَدى بِه (آل عمران، 91)
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّه وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (صف، 9)
وَ مآ أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنّا صادِقينَ (يوسف، 17)
قُلْ لا يَسْتَوِى الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبيثِ (مائده، 100)
مرادى گفته است: آمدن «لو» به معناى «ان» شرطيه را بسيارى از نحويان ذكر كرده‏اند[3] و ابن هشام براى آن ضابطه‏اى معين كرده به اين صورت كه اگر جمله شرطيه مربوط به آينده و به صورت احتمالى باشد، يعنى وقوع آن حتمى نباشد، «لو» به معناى «إن» خواهد بود.[4]
بعضى گفته‏اند كه اساساً «لو» براى شرط نيست، بلكه براى تعليق دو جمله به يكديگر در زمان گذشته است چون شرط مربوط به آينده است.[5] ولى به نظر مى‏رسد كه اين سخن درست نيست، زيرا مى‏توان از وقوع شرط و تعهدى در گذشته خبر داد و اين امرى شايع است و آياتى كه به عنوان مثال ذكر شد، قطعاً مربوط به آينده است و توجيه آنها قابل قبول نيست.
ج. «لو» شرطيه همواره بر سر فعل درمى‏آيد و اگر در جايى چنين نباشد حتماً بايد فعلى را مقدر گرفت، مانند:
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزآئِنَ رَحْمَةِ رَبّى إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِْنْفاقِ (اسراء، 100)
وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ (حجرات، 5)
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْرًا مِنَ الْأَوَّلينَ * لَكُنّا عِبادَ اللّهِ الْمُخْلَصينَ (صافات، 168 ـ 169)
در آيه نخست، فعلى از جنس فعل بعدى عقد مى‏شود، به اين صورت: قُلْ لَوْ تَمْلِكُونَ أَنْتُمْ، و در آيه بعدى و اساساً هر جا كه لو بر سر أنّ آمده باشد فعلى از افعال عموم مقدر مى‏شود، به اين صورت: ولو ثبت انهم صبروا.[6] همچنين جزاى لو بايد جمله فعليه باشد و اگر در جايى چنين نباشد جواب آن محذوف است، مانند:
وَلَوْ أَنَّهُمْ امَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَيْرٌ (بقره، 103)
در اين آيه لام در «لَمَثُوبَةٌ» براى قسم است و تقدير چنين است: «لاقسم لمثوبة». البته زمخشرى در اين آيه «لو» را براى تمنى گرفته است كه در اين صورت نيازى به جواب ندارد.[7]
د. گاهى خبر يا جواب «لو» شرطيه حذف مى‏شود و اين يا براى معلوم بودن آن و يا براى تعظيم است، مانند: وَ لَوْ أَنَّ قُرْانًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى (رعد، 3) كه جواب آن در تقدير چنين است: لكان هذا القرآن.

2. تمنى

يكى ديگر از معانى «لو» تمنى است كه معناى «ليت» مى‏دهد، مانند:
فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (شعراء، 102)
وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ (بقره، 167)
لَوْ أَنَّ لى كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (زمر، 58)
در اين آيات «لو» به معناى «ليت» است و لذا جواب آن «فنكونَ» و «فنتبرّأَ» و «فاكونَ» مانند جواب «ليت» منصوب شده است، مانند: يا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ (نساء، 73) البته بعضى در اين موارد گفته‏اند كه «لو» براى شرط است ولى معناى تمنى در آن اشراب شده و يا مصدريه است كه از آمدن فعل تمنى بى‏نياز شده است،[8] ولى بيشتر نحويان «لو» را در اين موارد به معناى «ليت» گرفته‏اند و حتى بعضى در آن نقل خلاف نكرده و ضابطه آن را چنين بيان كرده‏اند كه هر كجا بتوان به جاى «لو» «ليت» گذاشت، آنجا لو به معناى تمنى است.[9] قرينه ديگر اينكه پس از جمله‏اى كه لو در آن قرار گرفته، فعل مضارع منصوب مصدّر به فاء آمده باشد.

3. مصدريه

يكى ديگر از اقسام «لو» مصدرى بودن آن است كه در مواردى مانند «اَنْ» فعل را تأويل به مصدر مى‏برد و ضابطه آن اين است كه بتوان به جاى «لو» «ان» مصدريه به كاربرد و معمولاً بعد از فعل «ودّ، يودّ» و يا فعلى شبيه آن واقع مى‏شود. در صورتى كه «لو» معناى مصدرى داشته باشد احتياجى به جواب ندارد و فعل بعد از خود را نصب نمى‏دهد، مانند:
يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْيُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ (بقره، 96)
وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ ايمانِكُمْ كُفّارًا (بقره، 109)
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّى بِهِمُ الْأَرْضُ (نساء، 42)
بعضى در مواردى از اين نوع آيات، «لو» را براى تمنى گرفته‏اند، مثلاً زركشى از كسانى نقل مى‏كند كه «لو» در آيه وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِى الْأَعْرابِ (احزاب، 20) براى تمنى است.[10]
سمين حلبى در ذيل آيه: «يود احدهم لو يعمر الف سنة» گفته است درباره «لو» در اينجا سه قول وجود دارد: نخست قول بصرى‏هاست كه آن را حرفى دانسته‏اند كه براى بيان چيزى است كه به زودى واقع خواهد شد و جواب آن محذوف است و تقدير چنين است: «يود احدهم طول العمر لو يعمر الف سنة لسرّ بذلك». دوم قول كوفى‏ها ست كه «لو» را در اينجا مصدريه و به معناى ان ناصبه دانسته‏اند و احتياجى به جواب ندارد. سوم قول زمخشرى است كه آن را براى تمنى گرفته است.[11] سمين حلبى در ذيل دو آيه مشابه اين آيه كه در بالا آورديم، آنها را شبيه همين آيه دانسته است.
احتمال اينكه لو در اين گونه موارد براى تمنى باشد به طورى كه زمخشرى گفته[12] درست به نظر نمى‏رسد، زيرا همان گونه كه پيشتر گفتيم، ضابطه اينكه در چه موردى «لو» به معناى تمنى است، اين است كه بتوان به جاى آن «ليت» گذاشت، همان گونه كه در مثالهاى قبلى چنين بود، ولى در اين مثالها نمى‏توان «ليت» را جايگزين «لو» كرد. از اين گذشته، بعضى گفته‏اند در يك جمله، مادّه «ودّ، يودّ» با «ليت» جمع نمى‏شود. زركشى از ابن مالك نقل مى‏كند كه گفته: هر كس «لو» را در اينجا براى تمنى بداند سخنى نادرست گفته است، چون حرف تمنى با فعل تمنى جمع نمى‏شود، همان گونه كه ميان ليت و فعل تمنى جمع نمى‏شود.[13]
مطلب ديگر اينكه در برخى آيات قرآنى پس از ذكر مطلبى مهم، چنين آمده است: «لو كانوا يعلمون» يا «لو كانوا يفقهون». در اين گونه موارد برخى مفسران «لو» را به معناى تمنى گرفته‏اند: (كاش مى‏دانستند). مثلاً مرحوم علامه طباطبايى در تفسير آيه شريفه وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِى الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ (توبه، 81) تصريح مى‏كند كه «لو» در اينجا براى تمنى است.[14] ولى بيشتر صاحب نظران «لو» را در اين گونه آيات شرطيه گرفته‏اند، با اين توضيح كه جواب آن مقدر است و در هر مورد، متناسب با جمله قبلى جوابى را مقدر گرفته‏اند. مثلاً در همين آيه 81 سوره توبه صاحب الجدول چنين تقدير گرفته است: «لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ ما تخلفوا»[15] و در آيه 102 سوره بقره: «لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ لما فعلوا ذلك»[16] و در آيه 41 سوره عنكبوت: «لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ لما عبدوا الاصنام».[17]
ديگران نيز تقديرهاى مشابهى ذكر كرده‏اند، ابوالبقاء عكبرى در آيه 102 سوره بقره جواب لو را چنين تقدير گرفته است: «لامتنعوا من شراء السحر»،[18] و صاحب كتاب الاعراب المفصل بدين صورت: «لو كانوا يعلمون لبئس ما شروا به انفسهم»[19] و صاحب الفريد اين گونه: «لو كانوا يعلمون ما صدر منهم ما صدر»[20] و سمين حلبى در آيه 103 بقره بدين تعبير: «لو كانوا يعلمون لكان تحصيل التوبة خيراً».[21]
مى‏توان گفت: چنين تقديرهايى در اين گونه آيات لازم نيست، بلكه جمله «لو كانوا يفقهون» و مشابه آن فقط براى بيان نادانى آنهاست. اين كه گفته مى‏شود مطلب چنان است اگر مى‏دانستند، يعنى آنها نمى‏دانند.
البته حذف جواب «لو» شرطيه در مواردى كه معلوم باشد، اشكالى ندارد، ولى در اين موارد كه موارد خاصى است، ساختار جمله براى نفى علم مخاطب و به تعبير ديگر براى «تجهيل» است.
بودن «لو» به معناى تمنى در اين آيات كه در كلام برخى از مفسران آمده، نيز دور از صواب مى‏نمايد، زيرا شرط آن اين است كه بتوان كلمه «ليت» را به جاى آن گذاشت و در اين آيات چنين كارى را نمى‏توان كرد، چون ليت بر فعل داخل نمى‏شود. از اين گذشته نظير اين، تعبيرهايى با حرف شرط «ان» هم آمده، و «ان» هرگز معناى تمنى نمى‏دهد، مانند: ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (جمعه، 9) و مانند: قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُمآ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (شعراء، 28).
بدون شك در اين آيات جمله براى شرط است و هدف از آن نفى علم است.
* * *
چنان كه گفتيم، يكى از معانى «لو» تمنى است ولى براى آن، دو ملاك ذكر كرده‏اند كه مى‏توان از آنها به عنوان ضابطه ياد كرد؛ يكى اينكه بتوان به جاى «لو» در جمله، كلمه «ليت» را جايگزين كرد، دوم اينكه پس از آن فعل مضارع منصوبى باشد كه در اول آن حرف فاء باشد. ما براى آن مثالهايى را از آيات قرآنى آورديم. اكنون در اينجا آياتى را ذكر مى‏كنيم كه اين دو ملاك در آنها وجود ندارد ولى برخى از مترجمان «لو» را در آنها براى تمنى گرفته‏اند و به «كاش» ترجمه كرده‏اند كه كارى ناصواب مى‏نمايد.
ــ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِه أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (بقره، 102)
دهلوى: هر آئينه ثواب از نزديك خدا بهتر بودى كاش مى‏دانستند.
اين در حالى است كه دهلوى در مشابه اين آيه (لو كانوا يعلمون) را «اگر مى‏دانستند» ترجمه كرده است (عنكبوت/41) همان گونه كه پيشتر گفتيم، لو در اين گونه آيات براى تجهيل است و ترجمه مناسب آن «اگر مى‏دانستند» است و بيشتر مترجمان همين گونه ترجمه كرده‏اند.
ــ قالَ لَوْ أَنَّ لى بِكُمْ قُوَّةً أَوْ اوى إِلى رُكْنٍ شَديدٍ (هود، 80) بيشتر مترجمان، از جمله آقايان مكارم، امامى، مجتبوى، فولادوند، خرمشاهى، گرمارودى «لو» را در اين آيه كاش ترجمه كرده‏اند.
اين در حالى است كه برخى از مترجمان قديمى «لو» را در اين آيه به معناى «اگر» گرفته‏اند؛ مثلاً سورآبادى چنين ترجمه كرده: لوط گفت اى گر مرا بر شما دستى بودى و نيرويى بودى من شما را از خويشتن بازداشتمى.[22] ترجمه دهلوى نيز چنين است. «اگر مرا به مقابله شما قوتى مى‏بود (چنين مى‏كردم)».
بيشتر مفسران نيز در اين آيه «لو» را شرطيه دانسته و براى آن جوابى در تقدير گرفته‏اند؛ مانند «لفعلت بكم و صنعت»[23] يا «لبطشت بكم»[24] يا «لفعلت بكم» يا «فادفعكم عن اضيافى».[25] مفسران ياد شده تمنى را به صورت احتمال هم ذكر نكرده‏اند.
به نظر مى‏رسد «لو» در اين آيه براى اظهار ناتوانى و به قول قرطبى[26] براى «تفجع و استكانت» است و احتياجى به جواب ندارد و اين مانند «لو» در «لو كانوا يعلمون» است كه گفتيم براى تجهيل است و نيازى به جواب ندارد. در اين گونه موارد آنچه مهم و مورد نظر گوينده است همان جمله‏اى است كه پس از لو واقع شده است و گوينده عنايتى به جواب آن ندارد.

پی نوشت ها:

[1]. سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 237.
[2]. مرادى اين سخن را به اكثر آنها نسبت داده، هرچند خود وى آن را قبول ندارد الجنى الدانى، ص 272 و نيز ابن هشام، مغنى اللبيب، ج 1، ص 339.
[3]. مرادى، الجنى الدانى فى حروف المعانى، ص 285.
[4]. ابن هشام، مغنى اللبيب، ج 1، ص 349.
[5]. الجنى الدانى، ص 283.
[6]. الجنى الدانى، ص 279.
[7]. زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 174.
[8]. مغنى اللبيب، ج 1، ص 352.
[9]. سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 239؛ عبدالغنى الدقر، معجم القواعد العربية، ص 391.
[10]. زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 4، ص 397، و به پيروى از وى: سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 238.
[11]. سمين حلبى، الدر المصون، ج 1، ص 309.
[12]. زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 168.
[13]. البرهان فى علوم القرآن، ج 4، ص 401.
[14]. الميزان، ج 9، ص 377.
[15]. محمود صافى، الجدول فى اعراب القرآن، ج 5، ص 405.
[16]. همان، ج 1، ص 219.
[17]. همان، ج 10، ص 341.
[18]. عكبرى، املاء ما منّ به الرحمن، ص 56.
[19]. بهجت عبدالواحد، الاعراب المفصل، ج 1، ص 31.
[20]. ابن ابى العزّ همدانى، الفريد فى اعراب القرآن المجيد، ج 1، ص 352.
[21]. الدر المصون، ج 1، ص 331.
[22]. تفسير سورآبادى، ج 2، ص 1072.
[23]. الكشاف، ج 2، ص 415.
[24]. الجدول، ج 6، ص 325.
[25]. طبرسى، مجمع البيان، ج 5، ص 280.
[26]. الجامع لأحكام القرآن، ج 9، ص 78.

مقالات مشابه

تحليل عرفاني مسئله لقاءالله از ديدگاه تفسير بيان السعاده

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهدیه‌السادات مستقیمی, تهمینه قربان‌نیا

تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا حسنی جلیلیان

گونه شناسی روایات معناشناخت واژگان قرآنی

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندههادی حجت, عادله کوهی, علی‌اکبر فراتی

ویژگی های منبع لغوی در فهم معارف قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدحسن ربانی, محمد جواد حسنی

استشهادات قرآنی و حدیثی در کتاب «العین»

نام نشریهمشکو‌ة

نام نویسندهبهرام امانی چاکلی, سیده‌لیلا تقوی سنگدهی, افسانه کاظمی نوری

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری